چیزی شبیه شعر

سروده های آدم

معناي من

 

          بايد  بگردم   ،   باز هم   پيدا   كنم  خود  را

بايد  جدا  از   اين  همه  غوغا  كنم  خود را

تا كي  زنم  بيهوده  لاف عشق  و با  نيرنگ

در  حلقه ئ   دلدادگانت   جا  كنم   خود  را

من كه خود  از رنگ  و  رياي  خود  خبر دارم

يك   روز  بايد  عاقبت ، رسوا    كنم  خود را

گاهي  خود   من  ،  باعث  دردسر خويشم

يك  جور  بايد  از  سر  خود  واكنم  خود  را

بردارم   از  دريا   دل   و   سر  از  بيابان ها

پرده نشين   خانه ئ   تقوا   كنم   خود  را

قاضي  شدم ، هي  حكم  انكار  شما  دادم

اين بار مي خواهم  ولي، حاشا كنم خود را

من كيستم؟اينجا چه مي خواهم؟نمي دانم

بايد   دوباره  در  خودم   معنا   كنم  خود  را

 

(ادم)

+ نوشته شده در  چهارشنبه 30 دی 1394ساعت 15:02  توسط آدم ADM 

عشق هاي ياغي!

من  راز  پنهان  در  نگاهت  را   نمي خواهم

افسون   چشمان  سياهت   را  نمي خواهم

گرچه شبي تاريك و راهم سخت دشوار است

فانوس  روي   مثل   ماهت  را   نمي خواهم

گفتي  عزيز  مصر  قلب ات  مي شوم  ،  اما

رسوايي   زندان  و  چاهت   را   نمي خواهم

گرچه  دلم  تنگ  زميني  پر شر و شور است

با  اين  همه ،  سيب گناهت  را  نمي خواهم

گام   نخست   عاشقي   فرياد  عصيان است

من   توبه   بعد   اشتباهت   را  نمي خواهم

هر  چند   مي بارد   ز  هر   سو  آتش   فتنه

پروانه ام   ،  چتر   پناهت   را   نمي خواهم

در  جستجوي   عشق هايي  ياغي ام  امروز

اين  عشق هاي  سر به راهت را نمي خواهم

گر  مي تواني   بگذري  از سر  ، بزن  اين  در

من چون  هوس ، تنها  كلاهت را نمي خواهم

با  من  بگو  آن  حرف هاي  سر به مهرت  را

من   راز   پنهان  در  نگاهت  را  نمي خواهم

(ادم)

https://telegram.me/chizishabihesher

+ نوشته شده در  سه شنبه 29 دی 1394ساعت 18:56  توسط آدم ADM 

ديدار در ساعت سيب!

 

 

تو آمده بودي

و منتظر

بي سيب سرخي در دست.

 

روي آن نيمكت سرد

حافظ بود

آواز بود

تو بودي

و لبانت كه لبخند مي زد.

 

كسي آمد شبيه من

گيج و گول

بي شاخه گلي

حتي سلامي

مانده ميان شرم و شوق.

 

چشمانت از من مي گريخت

و صداي تو

از نگاهت حتي نجيب تر بود.

 

ما عقربه هاي سرنوشت را

بر مدار سيب سرخ ميزان كرده بوديم و لبخند

تو آن روز سيب را فراموش كردي

من اما لبخندت را

هرگز فراموش نخواهم كرد.

(ادم)

https://telegram.me/chizishabihesher

+ نوشته شده در  سه شنبه 29 دی 1394ساعت 12:09  توسط آدم ADM 

ابر ساقي شد

 

تا  نشد  غرق  سياهي ها ،  شبي  فردا  نشد

هيچ كس عاشق نشد  ،  تا مثل ما رسوا  نشد

در  بهشت  زهد و تقوا  هم   نمي بيني  كسي

روي   گندمگون   او   ديد   و   دلش  اغوا   نشد

خواستم  دل   را  رها  سازم  ،  ز  بند  عاشقي

پينه   پيشاني ام   هم   ،   حافظ    تقوا   نشد

بي وفايي  كردي  و  رفتي   كه   تنهايت   شوم

خاطراتت   با وفاتر    بود   و   دل   تنها    نشد

عقل هم مي خواست تا روشن شود چشمش به تو

پشت  پا  بر  پادشاهي   زد  ،   ولي   بودا   نشد

سنگ  جاي  قلب  دارد هر كه  چشمت  ديد  و باز

انقلابي   چون   سر  ما  ،  در  دلش   برپا  نشد

بي  تو  بردم   تشنگي ام  را  به   سوي  آسمان

ابر  ساقي  شد  ولي  او  هم  حريف   ما   نشد

 

(ادم)

https://telegram.me/chizishabihesher

+ نوشته شده در  سه شنبه 29 دی 1394ساعت 12:09  توسط آدم ADM 

راز پنجره ها

پنجره ها

پنجره هاي بسته

 پنجره هاي بخار گرفته

انگشت هاي تو را انتظار مي كشند

 

راز بزرگ

رازي بسيار بزرگ

پشت قلب شيشه اي پنجره ها

ناگفته مانده است

 

رازهايي كه انگشت هاي  تو

از آن خبر دارند

تنها انگشت هاي تو

انگشت هاي يك عاشق

 

(ادم)

+ نوشته شده در  دوشنبه 28 دی 1394ساعت 11:03  توسط آدم ADM 

نمي توانم عاشق نباشم !


دردهايم را فرياد نخواهم زد
دست هاي خالي ام
هرگز مشت نخواهد شد
اگر بخواهي
مي توانم فكر نكنم
حتي مي توانم به تو سجده كنم
اما نمي توانم
نمي توانم عاشق نباشم !


(ادم)

+ نوشته شده در  يکشنبه 27 دی 1394ساعت 16:06  توسط آدم ADM 

بر دارعشق

 

         چشم ما در حسرت ديدار باقي مانده است

         سال ها، شب تا سحر بيدار باقي مانده است

روزها نو مي شود ، ما در شب او مانده ايم
 
سهم ما از زندگي تكرار باقي مانده است
 
بر لبانش مي نويسد ، قصه هاي ما شدن
 
در نگاه او ولي ، انكار باقي مانده است
 
قسمت ما از گلستان ، شاخه اي پاييز بود
 
گرچه گل پژمرد ، اما خار باقي مانده است
 
چشم او درد مرا ديد و لبش درمان نكرد
 
تا قيامت قلب من ، بيمار باقي مانده است
 
روزگاري مي شود ، با ديدن زيبا رخان
 
دل نمي لرزد ، ولي آوار باقي مانده است
 
من نه تنها رفته ام از ياد آن صياد دل
 
همچو ما در دام او بسيار باقي مانده است
 
مدعي رند ، سر پيچيد از پيمان عشق
 
ساده اي چون من به زيربارباقي مانده است
 
ديگري مست ريا بانگ انالحق مي زند
 
قامت ما عاشقان ،بر دار باقي مانده است
 
نيست دراين شهر يك گوهر شناس اهل دل
 
يوسف ما ، بر سر بازار باقي مانده است
 
(ادم)
 

https://telegram.me/chizishabihesher

 

+ نوشته شده در  شنبه 26 دی 1394ساعت 14:29  توسط آدم ADM 

شب جاودانه نیست!

در کار  و  بار  زندگی ، راه  میانه  نیست

شیرین و تلخ ، هر دو را گویی کرانه نیست

جمعی به دام درد و جمعی غرق شادیند

رفتار  روزگار  ما  آیا  دوگانه  نیست ؟

امروز گردش فلک هم شد دو رو چو ما

آمد بهار رو و بر لبش حرف جوانه نیست

بیهوده  مشت  بر در  اهل  وفا  نزن

ما در زدیم ، ولی کسی انگار خانه نیست

از ترس  بی وفایت  عاشق  نمی شوم

باور نمی کنی ، ولی اینها بهانه نیست

داروی  داغ  دوریت  بر قلب  عاشقان
 
جز کنج خلوت و دعاهای شبانه نیست

بانگ دهل چو می رسد از کوی عاشقان

با شیون  عزاست ، آواز  و ترانه نیست

هر چند  سرنوشت ما را زد سیاه رقم

با این همه نترس ، که شب جاودانه نیست

درویش قانع است ، به پیغامی ز خط دوست

محتاج هیچ ، جز کلامی عاشقانه نیست

(ادم)

https://telegram.me/chizishabihesher

+ نوشته شده در  شنبه 26 دی 1394ساعت 10:51  توسط آدم ADM 

سر ساعت


گفتم  قرارت  باز هم  امروز  یادت  رفت
گفتی که می آیی ولی فردا سر ساعت
من ماندم و یک ایستگاه  سرد و تنهایی
اینجا نمی  آید کسی گویا  سر ساعت !

(ادم)

+ نوشته شده در  شنبه 26 دی 1394ساعت 10:44  توسط آدم ADM 

دل بسته

 

من  به  انگور دو چشمان شما  دل  بستم

به   شراب  لب  خندان   شما   دل  بستم

گر چه پيمان شكني رسم همه خوبان است

من  ،  به  پيمانه  پيمان  شما   دل  بستم

بي قرارم  من  از آن روز كه  همراه  نسيم

به   سر  زلف  پريشان  شما   دل  بستم

كعبه  وصل  شما  قسمت ما  نيست  اگر

به  خس  و  خار  بيابان  شما  دل  بستم

گفته  بودم  كه  دگر دل ندهم  دست كسي

چه  كنم   باز  به  دستان  شما  دل  بستم

قصه عشق قشنگ است،چه شيرين وچه تلخ

تلخ  و شيرين ،  به  پايان  شما  دل بستم

بال  و  پر  بسته  نگهدار مرا  كنج  قفس

كه  به  دلتنگي  زندان  شما   دل  بستم

 

(ادم)

https://telegram.me/chizishabihesher

+ نوشته شده در  چهارشنبه 23 دی 1394ساعت 15:05  توسط آدم ADM 

حجاب خودخواهي

 

پيش  نگاه  گرم  تو  ،  عين  حبابم

چون  دانه هاي  برف  ،  زير  آفتابم

لب هاي  تو  رنگ  شراب ناب  دارد

من تشنه يك جرعه ز آن جام شرابم

گاهي دراين فكرم كه توخواب وخيالي

شايد  كه  عمري  من  گرفتار  سرابم

شايد همين باران كه مي بارد توباشي

خودخواهي من مثل چتري شد حجابم

لبخند گل داري  به روي  قلبي  ازسنگ

من   هم   شبيه   گندم   در  آسيابم

از   آتش  دوزخ  ،  ندارم  باك  فردا

با قهر خود ، تو سخت تر دادي عذابم

دست  از سرم  اي  آرزوي  وصل بردار

تا  با  خيال  ديدنش  امشب  بخوابم

مانند مردي  مانده  در  زنجير عصيان

تيغ   قلم  در   دست  ،  فكر  انقلابم

شد  دفتر  شعرم  پر  از  فرياد  نام ات

من   شاعر   فرياد هاي   بي   جوابم

 

(ادم)

https://telegram.me/chizishabihesher

+ نوشته شده در  چهارشنبه 23 دی 1394ساعت 15:05  توسط آدم ADM 

لبيك آه!

 

تو  ، زيباترين  اشتباه  مني

توعشقي، تو تنها گناه مني

تو را خواستم از خدا بي صدا

تو  ،  لبيك   فرياد   آه   مني

(ادم)

https://telegram.me/chizishabihesher

+ نوشته شده در  چهارشنبه 23 دی 1394ساعت 15:06  توسط آدم ADM 

گم كرده ام خود را

 

سفر  كردم  به  اميد  شما  ، گم  كرده ام  خود را

در  اين  شهر  سراسر  آشنا  گم  كرده ام  خود را

شدم  عاشق  ،  زدم   از غار  تنهايي  خود  بيرون

ميان  ازدحام   كوچه ها    گم   كرده ام   خود   را

سپردم  دل  به  درياي  دو  چشم  پر  ز  توفان  ات

در  اين  دريا  رها كردي   مرا ، گم  كرده ام  خود را

شنيدم  عشق عين  رحمت  است  و  لطف ، اما من

چرا در لا به لاي اين همه درد و بلا گم كرده ام خود را

زدي  لبخند   و   دادي  وعده ها  از  قصه اي  شيرين

ولي من در ميان تلخي اين ماجرا گم كرده ام خود را

به  دست  باد  دادي  گيسوانت   را   و  مي پرسي

در  اين  دنياي  آشفته  چرا   گم   كرده ام  خود  را

دلم  دلتنگ  تنهايي  به  سوي  دوست   پر  مي زد

به  دنبالش  ،  نمي دانم  كجا  گم  كرده ام  خود را

 

(ادم)

https://telegram.me/chizishabihesher

+ نوشته شده در  چهارشنبه 23 دی 1394ساعت 15:06  توسط آدم ADM 

اگر عاشق باشي!

 

بي تكرار

تازه

هر روز روز ديگري ست

اگر عاشق باشي

 

اگر عاشق باشي

باد زوزه نمي كشد

آواز مي خواند

 

اگر عاشق باشي

قارقار كلاغ شوم نيست

راوي عاشقانه هاي نارون است و نسيم

و بازي پنهان انگشت هاي من و نو

 

اگر عاشق باشي!

(ادم)

https://telegram.me/chizishabihesher

+ نوشته شده در  چهارشنبه 23 دی 1394ساعت 15:06  توسط آدم ADM 

شاعرانگي

 

شاعر بزرگي بود

خيال پردازتر از خواجه شيراز

نازك انديش تر از صائب تبريز

آن كه

همه زيبايي جهان را

در دو مصراع چشمانت سرود!

شاعر بزرگي بود

(ادم)

https://telegram.me/chizishabihesher

+ نوشته شده در  چهارشنبه 23 دی 1394ساعت 15:06  توسط آدم ADM 

تازه

من به عشق توعادت نكرد

تازه اي ، مثل  ديدار  اول

بارها  ديدم  وهست امروز

باز چشم  تو چون بار اول

(ادم)

https://telegram.me/chizishabihesher

+ نوشته شده در  چهارشنبه 23 دی 1394ساعت 15:07  توسط آدم ADM 

قحطي اميد

 

كيست اين  شيطان بازيگوش  پنهان  در درون من

چيست  اين  درياي  پر از موج و توفان در درون من

شعله خورشيد مي پنداري اين سوسوي چشمم را

برق برف است اين و سرماي زمستان در درون من

لكه اي  هم  ، آسمان  صاف ، در قلبم نمي بيني

همچو پاييز  است  فصل باد  و  باران در درون من

باغ هاي  آرزو   پژمرد   ،   در  اين  قحطي  اميد

نيست چيزي  جز سراب  يك  بيابان  در درون من

قلب  بي بال  و  پر من  ،  در هواي  ديدن  رويت

چون عقابي مي زند  پرپر ،  پريشان در درون من

همچو آدم  روي  گندم گون  تو  برد  از دلم  ايمان

بازهم گرد وغبارحيله برپاكرد شيطان دردرون من

اين همه نامردمي ها  ديدم  و در خود شكستم

مانده  اما ،  ذره اي از روح  انسان  در درون من

 

(ادم)

https://telegram.me/chizishabihesher

+ نوشته شده در  چهارشنبه 23 دی 1394ساعت 15:07  توسط آدم ADM 

لاله واژگون

 

از  دیده  اهل  درد ،  خون  می بارد

از صحبت  اهل  دل ، جنون می بارد

از خاک کسی، چو من پراز خون وجنون

صد  باغچه  لاله  ،  واژگون  می بارد

(ادم)

https://telegram.me/chizishabihesher

+ نوشته شده در  چهارشنبه 23 دی 1394ساعت 15:08  توسط آدم ADM 

انگشت نما

 

عاشق تر و مجنون تر و شیداتر من

انگشت نما تر  من  و  رسواتر  من

این جامه ئ پاره پاره یعنی شده ام

منظور  یکی  ، از  تو  زلیخاتر  من

(ادم)

https://telegram.me/chizishabihesher

+ نوشته شده در  چهارشنبه 23 دی 1394ساعت 15:07  توسط آدم ADM 

کم حوصله

لقمان  حکیم  شهر  دانایی  بود

یک میکده پر زشور وشیدایی بود

این  آدم  کم  حوصله  امروزی

ضرب المثل صبرو شکیبایی بود

(ادم)

https://telegram.me/chizishabihesher

+ نوشته شده در  چهارشنبه 23 دی 1394ساعت 15:08  توسط آدم ADM